سفارش تبلیغ
صبا ویژن
قالب وبلاگ
پتی آباد سینمای ایران
 
لینک دوستان
صوفیا نصرالهی: شهاب حسینی این روزها به شدت درگیر است. به همین دلیل قرار بر این شد که برای گفت و گو با او سر لوکیشن فیلم جدیدش برویم. محل لوکیشن در کوچه پس کوچه های نیاوران بود و با وجود سردی هوا و ناراحتی شهاب حسینی از یکی از نشریات – به طوری که حتی ممکن بود مصاحبه کنسل شود- او لطف کرد و به همه سوالات پاسخ گفت. این مصاحبه بیشتر به بهانه ی فیلم "محیا" بود که این روزها روی پرده است و حسینی به خاطر بازی در آن برنده ی جایزه ی بهترین بازیگر مرد هم شده، اما سوالات فقط محدود به "محیا" نشد.



بنظرم بهتر است گفت و گویمان را با "محیا" شروع کنیم. چه شد که نقش "جاوید" را در این فیلم پذیرفتید و اصلا چه طور به پروژه وصل شدید؟
شهاب حسینی

شهاب حسینی: آقای خواجویی را از قبل و در طی چند برخوردی که با هم داشتیم می شناختم و برای شخصیتشان احترام زیادی قائلم. قصه ای هم که پیشنهاد دادند به نظر من قصه قشنگی بود. و اساسا برای انتخاب کار همیشه برای من قصه و فیلمنامه ملاک اصلی است. و این را می دانستم که در کار کردن با آقای خواجویی به من سخت نخواهد گذشت! مجموعه شرایطی بود که کار را پذیرفتم ولی دلیل اصلی خود آقای خواجویی بود.


 ولی قبلا با آقای خواجویی کار نکرده بودید. درست است؟


شهاب حسینی: نه شناخت من در همان برخوردهایی بود که با هم داشتیم.


من هفته پیش فیلم "محیا" را دیدم و بنظرم بهترین بازی شما تا امروز در فیلم "محیا" است. خود فیلم هم خوب بود. من حتی در نقدی که برای سایت سینمای ما درباره "محیا" نوشته بودم اشاره کردم که "محیا" می تواند در شرایط کنونی از بهترین فیلم های روی پرده به حساب بیاید چون قصه ای دارد که آن را خوب تعریف می کند.


شهاب حسینی: دقیقا قصه اش را خیلی ساده و بی آلایش تعریف می کند.


 حالا می خواهم بدانم خود شما ویژگی های بازیتان در "محیا" را چه می دانید که هم مورد توجه داوران و هم منتقدان و تمشاگران قرار گرفته است؟


شهاب حسینی: شاید تاثیر گرفته از روند روایی فیلم باشد که روند خیلی ساده و روان و راحتی دارد و در چنین فضایی من هم توانستم خیلی راحت کار کنم. ضمن این که حتی ما تردید داشتیم که این قصه با فضای تلخی که دارد اصلا با اقبال عمومی مواجه می شود یا نه. چون مردم در فیلم ها بیشتر دنبال فضاهای شاد هستند. فیلمی را که به مرگ مربوط باشد شاید اصلا نپسندند در حالی که قصه ما از پایه بر این اساس استوار بود. ولی فکر کردیم شاید با یک ارائه ی راحت و دلنشین و حتی گاهی شیرین بتوانیم آن بخشی را که حرف اصلی فیلم است راحت تر و بهتر انتقال بدهیم. من از خوش اخلاقی آقای خواجویی سوء استفاده نه ولی خیلی استفاده کردم. ضمن این که با بقیه بچه هایی هم که در کار با هم بودیم خیلی راحت ارتباط برقرار کردم مثل برزو(ارجمند) که دوست خیلی خوبی هم هست. البته از بین گروه بازیگران قبلا با خانم حاجیان در "شمعی در باد" کار کرده بودم اما بقیه دوستان با این که بار اولی بود که با ایشان کار می کردم اما خیلی راحت بودم. خیلی از آشنایی با آقای ذوالانوار خوشحال شدم که شخصیت بسیار دلنشینی دارند و فیلمبردار بسیار خوبی هم هستند.


خب این خیلی جالب است که شما با گروهی انقدر احساس راحتی و نزدیکی داشتید و حتی به خاطر کارگردانی به بازی در فیلم تمایل نشان دادید که دفعه ی اول بوده با آن ها کار می کردید.


شهاب حسینی: به نظر من در ارتباطات انسانی طول مهم نیست. عرض مهم است. خیلی وقت ها ممکن است دو تا آدم سال ها یکدیگر را بشناسند ولی نتوانند خیلی به هم نزدیک شوند. گاهی هم با یک برخورد نسبت به هم به وسعت و عمق می رسند. در این مورد هم چنین اتفاقی افتاد.


 پس روالی که برای درآمدن نقش "جاوید" طی شده همان روال همیشگیتان بوده است؟برای رسیدن به این نقش هیچ کار متفاوتی انجام ندادید؟


شهاب حسینی:روال که همان است یعنی باور پذیر بودن نقش و به باور رساندن آن. این تلاشی است که در همه ی نقش هایم می کنم. اما اگر به قول شما "محیا " بهترین بازی من است – که البته خودم نمی دانم چون من در همه ی نقش هایم تلاش می کنم که بهترین بازی را ارائه دهم- به این دلیل بوده که شخصیت و قصه برایم درست تعریف شده بود. چون قطعا شخصیت خیلی بیشتر از آن چیزی است که روی صفحات فیلمنامه است. آن چیزی که در فیلمنامه می خوانیم بخش بیرونی شخصیت است که ما داریم می بینیم. اغلب فیلم ها هم پاره ای از زندگی یک شخصیت را تصویر می کنند. در حالی که آن شخصیت ها خارج از فضای آن فیلم هم یک سلایقی دارند، تفکراتی دارند و اصلا سرگذشتی بر آن ها گذشته است. کاری که در "محیا " انجام دادیم همین بود که شخصیت را کامل برای خودمان تعریف کردیم. و از آن هم مهمتر فضای راحتی بود که در آن کار کردیم. فضایی که از ارائه پیشنهاد در ان استقبال می شد. کسی نگران حریم خودش نبود که بگوید وای الان به حریم من تعدی شد در نتیجه پیشنهاد فقط به منزله ی پیشنهاد شنیده می شد و نه دخالت. همه برای همکاری آمده بودند و تیم خیلی خوبی بود.


 در کارنامه کاریتان هم نقش مثبت زیاد دارید و هم نقش منفی. کارنامه ی کاریتان کلا متنوع است. تجربه زیاد کسب کردید. این تنوع کاری خواست و میل خودتان بوده یا نقش های پیشنهاد شده از طیف های گوناگونی بودند؟


شهاب حسینی: قطعا هم خودم خواستم و هم پیش آمده. یعنی می شود این طوری گفت که خودم خواستم و با شرایطی که برایم پیش آمد حرکت کردم.


 ترجیح نمی دهید در نقشی بازی کنید که تماشاگرتان را بیشتر ارضا می کند؟مثلا اگر نقش منفی تان برای تماشاگر دلنشین تر است دوست ندارید که بیشتر منفی بازی کنید؟



شهاب حسینی:من سینما را در خدمت خودم نمی بینم. خودم را در خدمت کاری که انجام می دهم می بینم. مهم این است که تماشاگر بیاید و فیلمی را ببیند که حاصل کار یک مجموعه 50-60 نفری از آدم هاست. و اساسا احساس کنند وقتی که این آدم ها صرف کرده اند و از خانه و زندگی شان زده اند و هزینه ای که برای این فیلم شده ارزشش را داشته است. من کلا مخالف این هستم که بخواهم بگویم شهاب حسینی دارد مثلا روندی را طی می کند که اگر نقش مثبت یا منفی اش را مردم بیشتر دوست دارند در آن نقش ها بازی کند. چون به هر حال ما به نوعی در کار خودمان راوی هستم و هنر اساسا روایت است. ما هم راوی اتفاقاتی هستیم که در گوشه و کنار می افتد حالا چه در واقعیت و چه در افسانه. شخصیت های یک قصه هستیم و هر قصه در دل خودش یک حرف اصلی برای گفتن دارد. اگر ما توانستیم کاری کنیم که تماشاگر بیاید قصه ی ما را ببیند و حرف ما را بشنود و بعد از آن هم احساس نکند که وقتش تلف شده، آن وقت ما کارمان را انجام داده ایم. اگر غیر از این باشد یعنی اشکالات زیادی به ما وارد است و باید برویم اشکالاتمان را رفع کنیم. برای من نقش مثبت و منفی فرقی ندارد. من بیشتر روی نقش هایی تمرکز کرده ام که موتور محرک قصه باشد و شخصیت آن دارد کارهایی را انجام می دهد که به تبع کارهای او، قصه پیش می رود.


 این را به این دلیل پرسیدم که برخی معتقدند اگر بازیگری فرضا در نقش مثبت جا افتاده برای این که توانایی اش را ثابت کند حالا باید برود و نقش منفی بازی کند. برخی هم می گویند که بازیگر باید نقشی را بازی کند که به او نزدیک تر است. شما خودتان به کدام فرضیه معتقد هستید؟
شهاب 2

شهاب حسینی: ما در بازیگری با آزمایشگاه فیزیک یا شیمی طرف نیستیم که تابع یک سری قوانین مشخص باشد. و طبق آن قوانین مشخص به یافته هایی برسیم. جهان بشری ، چه جهان بیرونی و چه جهان درونی، آنقدر وسیع و پیچیده است که قابل دسته بندی های خیلی مشخص نیست. اولا من با منفی و مثبت بودن نقش خیلی موافق نیستم. یک طیفی از رنگ خاکستری است که تیره و روشن دارد و تیره اش ممکن است آدم را دلگیر کند و روشنش زیبا به نظر بیاید.


 آخر در خیلی از فیلم ها مشکل اساسی همین است که این طیف خاکستری خیلی وجود ندارد. یا قسمت تیره اش غالب است و یا روشن!حالا اتفاقا "جاوید" فیلم "محیا" این ویژگی خاکستری را دارد. هم شوخ و شیطان و بی خیال است و هم آن قدر در عشقش جدی می شود که سراغ سیر و سلوک برود ولی اغلب نقش ها چنین نیست.


شهاب حسینی: باید آن نقش ها را هم به تبع قوانینی که بر انسان حاکم است بازی کرد. مگر ما کسی را می شناسیم که همه بگویند آدم مثبتی است و خودش هم چنین احساسی داشته باشد بعد دیگر خیالش راحت باشد و برود سراغ هر چه دلش می خواهد. در حالی که زندگی لحظه به لحظه و پلک به پلکی که آدم می زند، متفاوت است. زندگی اصطلاحا باردار یک شرایطی است که ما را در عرصه ی امتحان قرار می دهد. مهم این است که ما در لحظات درست زندگی بتوانیم درست انتخاب کنیم. مثلا همین الان شما شاهد بودید که من از دست یکی از نشریات به شدت ناراحت بودم. حالا چند انتخاب داشتم. می توانستم اصلا مصاحبه نکنم. این طوری از حق خودم دفاع کرده بودم اما آدم باید مراقب تصویرش در ذهن مخاطبش و مردم هم باشد. به هر حال انتخاب در لحظه است. هیچ شخصیت مثبت یا منفی مطلقی وجود ندارد برای این که انسان از فرش است تا عرش. آدم می تواند گاهی از حیوان درنده خو ر شود و گاهی هم به قول مولانا :" آن چه در وهم نآید آن شوم.". من حتی فکر می کنم اگر شخصیت های سینمایی این بار را ندارند، یعنی یا بیخودی مثبتند یا بیخودی منفی، ما به عنوان بازیگر و مجری ماجرا وظیفه داریم از آن شرایط غیر انسانی عبور کنیم و نقش را در یک قالب انسانی ارائه دهیم. فلانی ممکن است که قاتل باشد و در زندان منتظر اجرای حکم اعدام، روی ماجرا این است که قاتل است و همه هم می گویند که عجب آدم سنگدل بیرحمی که یک نفر را کشته ولی ته ماجرا شاید فرزندی داشته باشد که عاشقانه هم دوستش داشته باشد. و یا آنقدر دلتنگ فرزند و خانواده اش باشد که گریه هم بکند. انسان است دیگر با همه ی ضعف ها و قوت هایش. در فیلم "محیا" هم احساس می کردم اگر قرار است جاوید یک حرکت قهرمانانه انجام دهد، اگر از اول نقش او را طوری بازی کنم که تماشاگر منتظر باشد که او برود و حرکت قهرمانانه اش را انجام دهد، جذابیتش را از دست می دهد. تحول است که زیباست. این که آدمی که دوستش را به خاطر عاشق شدن مسخره می کند و می تواند روابط مکرر با دختران متعدد داشته باشد آن قدر عاشق یک نفر می شود که راه بیفتد و دست به چنین کاری بزند، این است که داستان را جالب می کند. جایی که او باید انتخاب کند: بین خودش و خودش. یعنی به نظرم جاوید برای رسیدن به عشقش نیست که دست به این کار می زند بیشتر برای رسیدن و باور کردن خودش است. جاوید اگر کاری انجام می ده دبه خاطر محیا نیست بلکه عشق آن دختر بهانه ای می شود برای رسیدن به خودش. همه ی ما برای انجام حرکات بزرگ در زندگیمان نیازمند انگیزه هستیم.


 سوال بعدیم درباره رشته ی تحصیلیتان بود. شما در دانشگاه روانشناسی خواندید. درست است؟


شهاب حسینی: خیلی کم و زود رهایش کردم.


 می خواستم ببینم این روانشناسی در کار هم به دردتان خورده است؟یعنی آن خودشناسی که مثلا در شخصیت "جاوید" به آن اشاره کردید را در شما تقویت کرده است؟


شهاب حسینی: بله خیلی زیاد. حقیقتا من الان خیلی پشیمانم که چرا رشته ام را ادامه نداده ام. البته آن موقع شرایط خاصی بود و خام اندیشی که مثلا دلم می خواست دنیای بهتری برای خودم درست کنم یا مهاجرت کنم برای همین درسم را رها کردم. که بعد نتیجه ای نداد و بعدش هم که شروع به کار کردم و ازدواج ولی الان فکر می کنم که اگر یک روزی به اندازه ی دو سه سال وقفه ای در کارم ایجاد کنم، یکی از کارهایی که دارم و جبران عقب ماندگی است برگشتن به تحصیل در رشته ای است که خیلی هم دوست داشتم. روانشناسی دقیقا علمی است که حتی بیشتر از خود بازیگری به بازیگر کمک می کند. من همیشه با خودم فکر می کردم که اصلا انسان یعنی چه؟اصلا خود من کی هستم؟ من یک آدمم از بین میلیون ها آدم یک کشور آسیایی که آن کشور یکی از چندین کشور آسیایی است در قاره ای که یکی از پنج قاره است. و در جهان تازه خیلی کوچک به حساب می آید. پس ما دقیقا کجا هستیم؟ بعد یکی از دوستان جمله ای از حضرت علی برایم نقل کرد که:"همه ی آفرینش با عظمتش، آفرینش اصغر و انسان آفرینش اکبر است." بعدا متوجه شدیم که انسان با همین ابعاد کوچکش از هستش و آفرینش بزرگ تر و پیچیده تر است. بنابراین وقتی شما قصه ای را روایت می کنید که در رابطه با یک انسان است باید خیلی زلال و صادقانه این کار را بکنید تا مخاطبتان را به خطا نیندازید.


 الان که پرکارتر از همیشه هستید، آیا هیچ وقت به عنوان یک بازیگر به داشتن مدیر برنامه فکر کرده اید؟


ش.ح: بله ولی شخصی را که بتوانم با او به یک تفاهم درست و صحیح برسم آنقدر که بتوانم به او اعتماد کنم را پیدا نکردم. کسی که مطمئن باشم تمام حرکت هایی که می کند به نفع من است. ان هم به این دلیل که دیدگاهایمان به منافع متفاوت بوده است. با چند نفر که صحبت کردم همه می گفتند که باید با شرایط روز حرکت کنی و نفعت را در نظر بگیری. آن ها اغلب دیدگاه موفقیت مالی را مد نظر داشتند ولی من در کنار موفقیت مالی به چیزهای دیگر هم فکر میکنم. چون در کار هنری تجارت هم وجود دارد ولی این تجارت در اولویت اول نیست. من برای خودم خط مشی ای دارم که حتی ممن است خلاف جریان روز باشد. برخی فیلم های این چند سال اخیر که فروش های بسیار خوبی هم داشتند فیلم هایی نبوده اند که من بپسندم. ولی مسلما خوب است که کسی نه به عنوان مدیر برنامه بلکه بیشتر به عنوان مشاور حضور داشته باشد. چون در آخر اگر قرار است به مقصد برسم خود من باید پشت فرمان باشم. حتی میزان سرعت را هم باید خودم تعیین کنم. به نظرم هماهنگی خیلی زیادی باید بین مدیر برنامه و موکلش وجود داشته باشد.


 به عنوان آخرین سوال راجع به این پروژه که الان در لوکیشن اش هستیم هم توضیح می دهید؟


ش.ح: این اولین کار آفای عماد اسدی است با نام "سایه ی وحشت" که البته من این اسم را دوست ندارم و امیدوارم تغییر کند. بنظرم کارگردانش مایه های این کار را دارد و تا حالا هم اتفاقات خوبی افتاده است.

[ یکشنبه 88/2/20 ] [ 10:51 صبح ] [ حسین ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

وبلاگ فیلم ، بازیگر ها جشن ها و اخبار داغ سینمای ایران
آرشیو مطالب
امکانات وب