هدیه چهارم تیر سال 1350 در تهران متولد شد و با وجود آنکه تحصیلات آکادمیک در زمینه بازیگری نداشت و بیشتر در رابطه با طراحی دکوراسیون داخلی فعال بود، پیشنهادهایی برای بازیگری داشت که از جمله آنها میتوان به «بودن یا نبودن» اثر کیانوش عیاری و «روز واقعه» ساخته شهرام اسدی اشاره کرد.
جالب آنکه برای هر دوی آنها نیز نقش اصلی کار در نظر گرفته شده بود که اولی را به واسطه تصادف اتومبیل و آسیب دیدگی ناشی از آن و دومی را به دلایل شخصی از دست داد که این دو نقش دو بازیگر - «عسل بدیعی» و «لادن مستوفی» - را به سینمای ایران معرفی کرد. تهرانی سرانجام در سال 1375 با فیلم «سلطان» ساخته مسعود کیمیایی وارد سینما شد و بازی در خور توجهی را ارائه کرد. نخستین چیزی که در بازی وی جلب توجه کرد، چهره سنگی و مغرور بود که تقریبا با کمترین نوسان در صحنههای مختلف همراه بود. ایفای نقش «مریم کوهسار» دختر سرایدار خانوادهای ثروتمند که به جوانی به نام «سلطان» علاقهمند شده، تهرانی را خیلی زود به شهرت رساند و سیل پیشنهادهای سینمایی را به سمت وی سرازیر کرد. «غریبانه» و «سیاوش» فیلمهای بعدی تهرانی بودند که اولی ملودرامی کلیشهای و دومی فیلمی جوان پسند به کارگردانی سامان مقدم بود که هردوی آنها نیز با فروشی فوق العاده مواجه شدند. همین امر موقعیت تهرانی را در سینما محکمتر کرد و به مرور وی را در مسیر ستاره شدن قرار داد. در این بین فیلم سینمایی «قرمز» ساخته فریدون جیرانی نقش به سزایی در وقوع این امر داشت و وی نیز یکی از بهترین بازیهای تاریخ بازیگری خود را در این فیلم ارائه کرد؛ «هستی مشرقی»، زن تنهایی که در زندگی با شوهر شکاک و بیمار خود به بن بست رسیده و جز کشتن یا کشته شدن راهی ندارد. اوج بازی وی را میتوان در سکانس پایانی فیلم و برق انتقام جاری در چشمانش مشاهده کرد که نخستین سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول را نیز برای او به ارمغان آورد. «دستهای آلوده» ساخته سیروس الوند در کنار فیلمهایی همچون «آبی»، «پارتی» و «زمانه» از دیگر فیلمهای هدیه تهرانی در سالهای پایانی دهه هفتاد بودند که عمده آنها به ارائه تصویری یکسان از وی میپرداختند، بیآنکه کمتر خلاقیتی در خلق آن به کار ببرند. تصویر دختر صورت سنگی و مقتدری که دیگران در برابر وی قدرت چندانی ندارند، کلیشه غالبی از هدیه تهرانی در این سالهاست که با اقبال عمومی نیز مواجه شده بود. در این میان فقط بهروز افخمی با «شوکران» دست به کلیشه زدایی زد و تهرانی را در نقش پرستاری به نام «سیما ریاحی» به کار گرفت. نقشی برگرفته از فیلمهای «نوآر» که مخاطب را با خود همراه کرده و در این مسیر چندباری به وی رودست میزند اما در نهایت به همدلی با خود برمی انگیزاند. فیلمنامه فوق العاده «شوکران» در کنار عوامل مطرح آن همچون «نعمت حقیقی» و «مهرزاد مینویی» در مقام مدیر فیلمبرداری و تدوینگر به بازیهای درخشانی از جنس بازی تهرانی نیاز داشت که این امر نیز خوشبختانه رخ داده است. در سالهای ابتدایی دهه هشتاد و تا نیمه آن، تهرانی بسیار پرکار بود و همچنان ستاره سینمای کم ستاره ایران به حساب میآمد. «کاغذ بیخط» ساخته ناصر تقوایی یکی از بهترین و متفاوتترین نقش آفرینیهای اوست که با نقشهای همیشگی وی تفاوتی چشمگیر دارد. تهرانی در نقش زنی خانه دار علاقهمند به نویسندگی، بازی متفاوتی را ارائه کرده و شمایل صورت سنگی را اندکی تلطیف کرده است. اوج کار این بازیگر را باید در پلانهای دونفره با بازیگر بزرگی همچون «خسرو شکیبایی» جستجو کرد که به هیچوجه در برابر وی کم نیاورده است. ایفای نقشهای کوتاه در فیلمهای «دوئل»، «خانهای روی آب» و «یک بوس کوچولو» نیز وجه هنری کارنامه کاری او را تقویت کرد و نشان داد که همچنان در کنار فیلمهای صرفا تجاری، علاقه زیادی نیز به نقشهایی این چنینی دارد. در سال 1384 که پس از آن، دوران کم کاری خود را کلید زد، در فیلم «چهارشنبه سوری» ساخته اصغر فرهادی بازی کرد؛ فیلمی جذاب و دیدنی با فیلمنامهای سنجیده که به زندگی آشفته زوجی جوان در آستانه جدایی میپرداخت. تهرانی در نقش «مژده سمیعی» یک تنه بخش مهمی از بار دراماتیک کار را به دوش کشیده و آمیزهای از شک و رنج تنهایی را به بهترین شکل ممکن به تصویر میکشد. ظرایف مستتر در بازی وی به حدی است که به جرات میتوان آن را بهترین و کاملترین نقش آفرینی تهرانی به حساب آورد که در سالهای پس از آن موفق به تکرار آن نشده است. اعطای سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول به تهرانی نیز خود موید همین امر است. از نیمه دوم دهه هشتاد به بعد تهرانی به مرور و به شکلی کاملا خودخواسته کم کار شده و به سمت فعالیت در دیگر شاخههای هنری کشیده شد که از مهمترین آنها میتوان به برگزاری نمایشگاه عکس با موضوع آب اشاره کرد. کاری عجیب و غیرمتعارف در سینمای جهان که تهرانی آن را انجام داده و در این سالها فقط در چند فیلم متعلق به سینمای خاص ایفای نقش کرد. در این بین فقط «فرزند صبح» و نقش دایه حضرت امام خمینی (ره) در کودکی میتوانست تهرانی را به سطح اول سینمای ایران بازگرداند که متاسفانه این اتفاق نیز به خاطر کیفیت پایین فیلم یاد شده، رخ نداد. «هفت دقیقه تا پاییز» ساخته علیرضا امینی از جمله نقش آفرینیهای تاثیرگذار هدیه تهرانی در این سالها است که به خوبی مخاطب را تحت تاثیر قرار میدهد. وی در نقش یک فیلمبردار مجالس عروسی که به یکباره با تصادف و مرگ فرزند جلوی چشمانش روبرو شده، حضوری خیره کننده دارد و سیر تغییرات روحی، روانی شخصیت یاد شده را به شکل مطلوبی به نمایش گذاشته است. تهرانی در جشنواره سیام فیلم فجر بار دیگر پرکار شد و با دو فیلم «یک روز معمولی» ساخته حسن فتحی و «پل چوبی» به کارگردانی مهدی کرمپور حضور یافت. در اولی در نقش مادری ایرانی مقیم پاریس که با مشکلات مالی دست و پنجه نرم میکند حضوری کوتاه داشته و در «پل چوبی» نیز در نقشی فرعی ظاهر شده است. تهرانی در هر دو نقش رگههایی از دوران موفق بازیگری خود در گذشته را بروز داده اما کوتاهی نقش اجازه هنرنمایی بیشتر را به این بازیگر نداده است. [ سه شنبه 91/4/6 ] [ 1:20 عصر ] [ حسین ]
سه بازیگر معتبر و نامدار تئاتر، سینما و تلویزیون ایران از نسلهای مختلف بازیگری در فاصله سه روز تولدشان را جشن گرفتند. عزتالله انتظامی و رضا کیانیان متولد 30 خرداد هستند؛ انتظامی امسال 88 ساله شد و کیانیان 61 ساله. پرویز پرستویی هم 2 تیر 55 سالگی را تجربه کرد. به این بهانه نگاهی میاندازیم به آرزوی اقای بازیگر در استانه نودسالگی و مروری بر کارنامه بازیگرانی که هر کدام در اعتلای جایگاه بازیگری ایران نقشی ماندگار داشتند... عزت الله انتظامی؛ در آرزوی درخشش مجدد روی صحنه
رضا کیانیان؛ بازیگر مولف سینمای ایران
رضا کیانیان بازیگر هوشمند و مولف سینمای ایران که تاکنون نقش های ماندگاری را در سینمای ایران به ثبت رسانده است30 خرداد ماه 61 ساله می شود. پرویز پرستویی؛ بازیگری با تجربههای متفاوت
دوم تیرماه تولد 55 سالگی پرویز پرستویی بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون است که نقشهای به یاد ماندنی وی را بر روی پرده سینما همه به خاطر داریم. بازیگری که ریسک تجربه در کارهای متفاوت را همیشه میپذیرد. [ سه شنبه 91/4/6 ] [ 1:15 عصر ] [ حسین ]
پیام روشن فیلم بعد از تولید و اکران فیلمهای موفق عقابها، خواستگاری، دنیا و.. اینبار اکران فیلم جدید و متفاوت خود با مضمون خانوادگی و پلیسی به نام «قفس طلایی» که در ایران و آمریکا با صدای دالبی فیلمبرداری شده از روز چهارشنبه (17/3/91) آغاز نمود. در خلاصه داستان این فیلم آمده: امیر جهت ادامه تحصیل به آمریکا مهاجرت کرده و در آنجا با مشکلاتی مواجه میگردد. برادرش منصور جهت کمک به او مجبور به مسافرت به آمریکا میشود که در آنجا با ماجراهای ناخواستهای مواجه میشود... سینماهای تهران: آزادی، فرهنگ، زندگی، اریکه ایرانیان، شکوفه، سپیده، مرکزی، ماندانا، حافظ، شاهد، جی، پیام سینماهای شهرستانها: هجرت کرج، ساویز کرج، قدس اصفهان، انقلاب تبریز، ایران ارومیه، ایران شیراز، بهمن کاشان، استقلال خرم آباد، بهمن ملایر عوامل فیلم قفس طلایی عبارتند از: تهیه کننده: علی اکبر مزینانی/ کارگردان: محمد زرین دست/ مدیر فیلمبرداری: علی مزینانی/ نویسنده: شبیر شیرازی/ تدوین: حامد رضی-حمید تاو/ مدیر دوبلاژ: چنگیز جلیلوند/ صداگذاری و میکس: اسحاق خانزادی/ طراح صحنه و لباس: کیهان مرتضوی/ موسیقی: فرشید وحدت/ مدیر تولید: مهدی احمدی/ مجری طرح: منصور مزینانی/ صدابردار صحنه: بابک اردلان/ پخش از شرکت پیام روشن فیلم بازیگران ایرانی: امین حیایی، سروش گودرزی، نیلوفر خوش خلق، آهو خردمند و.. هوشنگ توکلی بازیگران خارجی: اورتسز ماتاسینا، جو استوز، شلبی لی، فرانسیس یوان، کتیلین مک لین * آنونس و پوستر فیلم «قفس طلایی» را اینجا ببینید: آنونس فیلم «قفس طلایی»/ 11 مگابایت / --> دانلود <-- [ چهارشنبه 91/3/31 ] [ 8:34 عصر ] [ حسین ]
به بهانه سی و پنجمین سالگرد درگذشت دکتر علی شریعتی، کافه سینما به بازخوانی خاطرات سینمایی مسعود کیمیایی، عباس شباویز و داریوش ارجمند از علاقه مردمی ترین روشنفکر این سرزمین به «قیصر» جریان ساز سینمای ایران، پرداخته است 1-مسعودکیمیایی: من دکتر «علی شریعتی» را از کتاب و سخنرانیهایش میشناختم و گاهی با هم در تماس بودیم. برای همین، دیدار من با «دکتر شریعتی» خیلی قبلتر از نمایش «قیصر» اتفاق افتاده بود. اما خیلیها این ماجرا را نمیدانند. «دکتر شریعتی» را چندینبار دیده بودم، اما شب نمایش «قیصر» بود که از دور ایشان را دیدم و سلاموعلیکی کردیم. اینکه میگویند «کیمیایی» هیچوقت «دکتر شریعتی» را ندیده و با او حرف نزده، حرف درستی نیست. یادم هست او «قیصر» و «گاو» را دیده بود و میگفت بین ایندو، فیلم موردنظر ما «قیصر» است. چون معتقد بود «قیصر» فیلم «نر» و «پرحرکتی» از کار درآمده است. خیلی هم «قیصر» را دوست داشت و ابراز لطف میکرد، اما من هیچوقت درباره این فیلم با او حرف نزدم؛ یعنی هیچوقت فرصتش پیش نیامد. «شریعتی» درباره فیلم با «عباس شباویز» مفصل حرف زده بود و برای او از خوبیهای فیلم گفته بود. آنوقتها، «دکتر» دوستان و مریدانی در «حسینیه ارشاد» داشت که پای حرفهای او مینشستند. من البته همیشه به «حسینیه ارشاد» نمیرفتم، اما «شریعتی» را میشناختم. از آن جمعی که در «حسینیه ارشاد» پای حرفهای «دکتر شریعتی» مینشستند، آقایان «فخرالدین انوار» و «سید محمد بهشتی» و «محمدعلی نجفی» بعدها همگی نخستین مدیران سینمایی بعد از انقلاب شدند. یادم میآید آنها، در سالهای اول دهه 1350، یکبار تئاتری را براساس فیلم «رضا موتوریِ» من آماده کردند و در «حسینیه ارشاد» روی صحنه بردند. البته پایان آنرا تغییر داده بودند. یکروز «دکتر شریعتی» با من تماس گرفت و گفت «اجازه میدهی پایان فیلم را در این اجرایی که برای تئاتر میکنیم، تغییر بدهیم؟» آنها میخواستند جایی را که «عباسقراضه» میآید، عوض کنند. بههرحال میخواستند آن را در «حسینیه ارشاد» اجرا کنند و بهنظرشان باید تغییراتی در داستان میدادند. من هم مخالفتی با کارشان نکردم. کارگردان آن نمایش بهنظرم «فخرالدین انوار» بود و باقی، یا روی صحنه بازی میکردند، یا اینکه در پشت صحنه بودند. اما کلّاً میدانستم که دیدگاههای من و «شریعتی» با هم منطبق نیستند. برای همین هم بود که تماسهای دائمینداشتیم. هرازگاهی همدیگر را میدیدیم و حرف میزدیم. اگر چه این اتفاق در شب نمایش «قیصر» نیفتاد که او هم در سینما حاضر بود. 2-عباس شباویز: «قیصر» که مونتاژ شد دوتا نمایش خصوصی دادم . یکی در سالن کوچک بالای سینما مولن روژ بود که دکتر شریعتی را هم دعوت کرده بودم . کسی آنجا اورا نمی شناخت. من موقع تاریکی سالن دکتر را آوردم و فیلم را دید . در حقیقت بدون اینکه کیمیایی بداند، سناریوی قیصر را هم داده بودم و او خوانده بود . نظرش این بود که اگر این فیلم درست ساخته شود تنها فیلمی است که به درست ساخته شده . تنها فیلمی است که به سیستم نه گفته است. . بعد هم که فیلم را دید خیلی خوشش آمد ! البته ترتیبی هم داده شد که مسعود کیمیایی و دکتر شریعتی با هم ملاقات داشته باشند - ولی کیمیایی سر ملاقات نرفت که نمی دانم چرا 3-داریوش ارجمند: فیلم «قیصر» را به همراه دکتر شریعتی دیدم. او نظر بسیار مثبتی درباره این فیلم داشت. پس از تماشای فیلم، او درکلاس این مساله را مورد توجه قرار داد و عنوان قیصر را استعارهای از شکست شاه عنوان کرد. وی درادامه خاطره طنز دیگری ازدکترعلی شریعتی بازگو کرد و ادامه داد:« دکترشریعتی با اشاره به صحنهای از فیلم که قیصر پاشنه کفشش را ور میکشد، گفت من جورابی مشابه جوراب قیصر دارم که با تصور اینکه مختص بچه خوشتیبهاست از پوشیدن آن اجتناب می کردم، اما حالا با دیدن اینکه طبقه عام اجتماع هم از این جوراب ها می پوشد دیگر نگران این شبهه نیستم.» [ چهارشنبه 91/3/31 ] [ 8:34 عصر ] [ حسین ]
|
|
||||||||||||||||||||||
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |