" یادم باشد" حرفی نزنم که به کسی بر بخورد، خطی ننویسم که آزار دهد کسی را ، راهی نروم که بیراه باشد، نگاهی نکنم ، که دل کسی بلرزد... پرویز پرستویی هنرمند و بازیگر صاحبنام کشورمان طی یادداشتی در حمایت از مهندس موسوی نوشت: یک روز که در خانه نشسته بودم و برنامههای تلویزیون را دنبال میکردم متوجه شدم کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری قرار است مناظره تلویزیونی داشته باشند. خیلی شگفت زده نشدم ولی به فکر فرو رفتم چون هرکدام از کاندیداها را میشناختم، چون در طول این سی سال انقلاب را دیدم و حضور داشتم ، چون جنگ را دیدم و در آن سهیم بودم و بعد از جنگ را هم که پر از نابسامانی و تورم و بیکاری و سازندگی و تحریم بود، بیخبر نبودم ضمن این که در حدود چهل سال در عرصه فرهنگ و هنر در خدمت مردم و مملکتم بودم و هستم و خواهم بود. همیشه دغدغهام این بوده که ملت ایران مستحق آزادی، آرامش، آسایش و رفاه هستند تا این که روز موعود سر رسید و اولین جلسه خیلی آرام و خوب و با نقطه نظرهای کاندیداها و برنامههای آتی آنها شروع شد و در جلسه دوم از همان اول جلسه با افشاگری، تهمت و هتک حرمت آن هم از جانب کسی که خود رییس جمهور است، شروع شد و همین طور در جلسههای بعدی ادامه پیدا کرد. آن هم در دورهای که میشود گفت خیلی از جاهای دنیا، مردم پیگیر سرنوشت انتخابات ملت ایران هستند. در جلسه بعد هم دوباره افشاگریهای واهی، دوباره اشاره به مسایل پشت پرده و زندگی شخصی و خصوصی و دوباره تخریب شخصیت. به فکر فرو رفتم و با خودم درگیر شدم. از دوران کودکی یادم هست همیشه پدر و مادران ما اگر با هم درگیر میشدند چه با خود یا فرزندانشان تمام سعیشان این بود که همسایه بغلی نشنود. از شما ملت شریف میپرسم که آیا لازم است در این مقطع حساس انتخابات که خیلیها چشم دیدن ایران، ملت ایران و دولتش را ندارند از همه مسایل خصوصی ما با خبر شوند؟ آیا این رواست که ما دشمنان خود را شاد کنیم؟ چرا به این نمیاندیشیم که با این اوضاع و احوال تکلیف بنده و امثال بنده به عنوان شهروند ایرانی چه خواهد شد؟ به چه کسی باید اقتدا کرد ؟ آیا نمیشد هر کسی دیدگاه خودش را مطرح میکرد و قضاوت را بر عهده مردم میگذاشت؟ آن هم مردم انقلابی شهیدپرور، فرهیخته، اندیشمند، هنرمند، فرهنگی، زحمت کش، نجیب و وطنپرست. در این چند روزه از برخی مسایل که در مناظرههای تلویزیونی شاهدش بودم شرمنده شدم و باعث شد دچار ابهام شوم و با خود بگویم چه کنم که خیلی هم تصمیمگیری در این شرایط سخت نیست. پیش خودم گفتم ای بابا! بالاخره یک طوری میشود و یک نفر انتخاب شود. من هم یک رای باید بدهم که میدهم. خیلی با خودم کلنجار رفتم و نهایتا به این نتیجه رسیدم که حالا وقتش است من در انتخابات شرکت کنم و اطرافیانم را مجاب کرده که حتما در این عزم ملی باید شرکت کنند. حالا حرف آخرم این است که ملت ایران ملت شریف و نجیب و رنج کشیده برای اثبات حقوق شهروندی و سربلندی و سرافرازی کشور ایران به طور جدی در این امر مهم شرکت کنند و کسی را انتخاب کنند که شایسته است و قابل اطمینان و اعتماد. به کسی که دلش برای ملتش میتپد، رای بدهند. به همین خاطر بنده با افتخار به کسی رای میدهم که پرچم سبزش نشان از پرچم سبز سالار شهیدان است؛ به امید بهروزی و پیروزی روزافزون برای ملت مهربان. [ چهارشنبه 88/3/20 ] [ 11:21 صبح ] [ حسین ]
|
|
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |