لذت اصلی را زمانی میبرم که گروه کنار هم جمع می شوند. لذتی که از مراحل نوشتن و جمع شدن گروه و تولید «جدایی نادر از سیمین» میبردم قابل قیاس با اتفاقاتی که بعد افتاد، نیست. بارها سر صحنه به بچهها میگفتم قدر این لحظات را بدانید، چون بهترین لحظات عمر ماست.
اصغر فرهادی در نظرسنجی خبرآنلاین به عنوان چهره سال سینمای ایران انتخاب شد، هرچند خودش ترجیح میدهد از کلمه رقابت استفاده نکند و اتفاقاتی که برای فیلم «جدایی نادر از سیمین» افتاد، دلیل این انتخاب میداند.
سمیه علیپور: اصغر فرهادی با ورود به سینما از اوایل دهه هشتاد و اوجگیری در نیمه این دهه، این روزها دوران پرافتخاری را سپری میکند؛ در سالهایی که ظهور و بروز اندک نسل جدید هنرمندان در حوزههای مختلف هنری و ادبی تبدیل به یک نگرانی شده؛ فرهادی و فیلمهایش بخش عمدهای از این دلنگرانیها را برطرف کردهاند و امیدی برای روزهای بعد به وجود آوردهاند؛ روزهایی که دیگر فرهادی به این جوانی نیست، اما در جوانی فیلمهایی که ساخته که از منتقدان تا مخاطبان عام و تا سینماگران و هنرمندان را به خود علاقمند ساخته است.
کارگردان فیلمهای «درباره الی...» و «جدایی نادر از سیمین» چهره سال سینمای ایران از نگاه کاربران خبرآنلاین شناخته شد که این بهانه گفت وگوی خبرآنلاین با او بود.
شما در رقابت با بزرگان سینما و مدیران و مسئولان سینما، شهاب حسینی، حمید فرخنژاد و به طور کلی بازیگران شناختهشده و کارگردانی در جایگاه کیمیایی به عنوان چهره سال از نگاه کاربران خبرآنلاین انتخاب شدید. قطعاً افرادی که شما را انتخاب کردند دلایل خودشان را دارند، به اعتقاد شما این انتخاب چه دلیلی داشته است؟ پاسخ این سئوال سخت است. از کلمه رقابت استفاده نکنیم، چون کسانی که نام برده شد دوستان صمیمی و یا همکاران خبره من هستند و رقابتی در این میان نیست. میتوان حدس زد اتفاقاتی که این اواخر برای فیلمم رخ داده بیشتر در ذهن افراد بوده و به همین خاطر موجب شده اسم من انتخاب شود.
«جدایی نادر از سیمین» موفقیتهایی در داخل و خارج داشت، شاید این مسئله در انتخاب تاثیر داشته، اما در کنار آن برخی حواشی نیز اطراف فیلم شما بود. تصور می کنید این حواشی نقشی در این گزینش داشته است؟ با در نظر گرفتن این مسئله که معمولا در جامعه ما حواشی بیشتر از اصل در اذهان می ماند. ممکن است موثر بوده باشد. البته قبل از اینکه فیلم اکران شود این حواشی پررنگتر بود، ولی بعد از اکران آن در جشنواره و خارج از ایران حواشی تحتالشعاع قرار گرفتند و الان خود فیلم موضوعیت بیشتری پیدا کرده است. همیشه روال همین بوده است. آثار موضوع قضاوت میشوند. بعید میدانم در مورد من هم حواشی پررنگتر از اصل دیده شده باشند.
یکی از دلایل این انتخاب میتواند مسئلهای باشد که در جشنواره فیلم فجر رخ داد و «جدایی نادر از سیمین» جایزه بهترین فیلم را به دست نیاورد و همین موجب ناراحتی طرفداران سینمای شما شد. شاید بخشی از آرا هم به همین نگاه بازگردد. البته نمیخواهم قضاوتی روی داوری جشنواره داشته باشید، زیرا همواره از این کار دوری کردهاید. برای خودتان عجیب نبود فیلمتان جوایز متعددی از فجر گرفت، اما عنوان بهترین فیلم را به دست نیاورد؟ این کار من نیست. قضاوت درباره داوری سختتر از خود داوری است. از آنجایی هم که فیلمهای دیگر را ندیدهام نمیتوانم قضاوت کنم. اساساً وارد شدن فیلمساز به مقوله نوع داوری اثرش را سوءتفاهمبرانگیز میدانم. اینها شغل و کار ما نیست، جزو حاشیههایی است که باید از آن گذشت. هرچقدر فیلمساز به این مقولهها نزدیک نشود راحتتر میتواند کارش را انجام دهد.
در ادامه پرسش قبلی به این مسئله میرسیم که تصمیم شما در مقطعی که مشکلاتی برای «جدایی نادر از سیمین» به وجود آمده بود، تصمیمی منطقی بود تا در نهایت منجر به ادامه ساخت فیلم شد. خیلیها مصاحبههای آن روزهای من را نخواندند و عدهای هم با شیطنت سعی کردند از این موضوع سوء استفاده کنند و آن مصاحبهها را تعبیر و جعل کنند. آن روزها نکته این بود که این حاشیهها دامن باقی اهل سینما را نگیرد که مسئولیتی در زمینه صحبتهای من در شب جشن نداشتند. من بعد از چند روز سکوت احساس کردم دیگران تاوان صحبتهای من را میدهند. خیلی این را کار اخلاقی نمیدانستم. یک جور کنار کشیدن بود. مصاحبهای کردم تا مبادا به نظر بیاید کنار کشیدهام. متاسفانه یکی از خبرگزاریها و عدهای دیگر سعی کردند بعد از مدتی اسم این دو مصاحبه را نامه بگذارند و همچنین آن را به الفاظی که من در نظر نداشتم تعبیر کنند. بعد دوباره مجبور شدم مصاحبه کنم و توضیح کوتاهی بدهم که اگر قرار به عذرخواهی بود فیلم من حتی یک ساعت هم متوقف نمیشد. به هر حال گذشت، ولی من در دفترچه یادداشتم اسم آن روزها را روزهای بیاخلاقی گذاشتهام.
در موقعیت خیلی سختی قرار داشتید. اولین سختی این بود که بعد از «درباره الی...» تصمیم به ساخت «جدایی نادر از سیمین» گرفتید و بعد از آن مرحله با این مشکل روبرو شدید. بعد از اتفاقاتی که رخ داده بود اگر صحبت میکردید، قابل پیشبینی بود برخی سخنان شما را پا پس کشیدن تلقی کنند و اگر صحبت نمیکردید نسبت به کسانی مدیون میماندید که به گفته خودتان بعد از آن سخنان دچار مشکل شده بودند. چطور در آن مقطع تصمیم گرفتید؟ این ماجراها دو مقطع داشت. یکی مقطعی که تصور کردم در برابر این تصمیم غیرمنطقی سکوت بهترین کار است. میدانستم این موقعیتی است که دوامی ندارد و بالاخره حل میشود. فکر کردم کاری به این داستان نداشته باشم و از فرصت استفاده کنم برای تمرین با بازیگران که همین کار را هم کردیم. بیرون سر و صدا بود و حاشیه و ما فرصت خوبی پیدا کرده بودیم برای کار و تمرین بیشتر، اما وقتی دیدم این ماجرا ابعاد گسترده پیدا کرد و همکارانم تاوان صحبتهایم را میدهند و آزار میبینند و تلفنها و پیغامهای اهالی سینما که پیگیر بودند و نگران من را بر آن داشت واکنش نشان دهم. اگر آن روز صحبتی نمیکردم به نظر میرسید از سر منزهطلبی سکوت کردهام تا بقیه تاوان بپردازند. من پیش آمدم تا خودم تاوانش را بپردازم احساس عقبنشینی نداشتم و هنوز هم ندارم.
قبل از اینکه در جشن خانه سینما روی سن بروید حتما میدانستید قرار است جایزه بگیرید، اما فکر کنم قبلا گفته بودید صحبتهای روی سن اصلا از قبل آماده نشده بود. ما محدودیتها را میشناسیم، میدانیم گفتن چه حرفهایی حساسیتبرانگیز است. چطور صحبتهایی را روی سن مطرح کردید که تقریبا همه میدانیم بیان آنها حتما واکنشهایی به همراه دارد؟ ببینید، قرار بود صبح بعد از جشن اتفاقاتی بیفتد. بهانهای برای این نیاز بود. آن دعوا هنوز ادامه دارد. من هم آن شب به مراسم نمیرفتم مطمئن باشید بر سر موضوع دیگری این داستان شکل میگرفت. مهم نیست. همیشه نمیشود همه چیز گل و بلبل باشد. بخشی از کار ما هم روبرویی با همین بیاخلاقیها و تخریبهاست، اما نه اینکه خیلی روی آن متمرکز شویم و آزار ببینم. اگر قرار بود روی این ماجراها متمرکز شوم الان فیلمی وجود نداشت که به بهانهاش درباره همین حاشیهها صحبت کنیم.
آقای کیارستمی مشخصاً نقشی در تصمی گیری شما در آن مقطع حساس داشتند؟ اینکه فیلمتان را به باقی قضایا ترجیح بدهید؟ این هم یکی از سوء تفاهمهایی است که در این زمینه مطرح شده است. ایشان به صورت مستقیم چیزی به من نگفتند. البته اولین کسی که واکنش رسانهای به آن اتفاق نشان داد آقای کیارستمی بود که همین جا از ایشان تشکر میکنم.
آقای فرهادی ما با کارگردان نسبتاً جوانی روبرو هستیم که حال و هوای سینمای ایران را عوض کرده است، امید به وجود آورده، امیدی به آینده سینمای ایران. خودتان چقدر این نگاهها را احساس میکنید؟ من همواره سعی کردهام فریفته و تابع شناسنامهای نیاشم که بیرون از من از فرهادی تعریف میشود. آن نگاهی که از بیرون نسبت به من وجود دارد با نگاه خودم نسبت به خودم یکی نیست. این را از سر شکسته نفسی و تعارف و تواضع نمیگویم. من نسبت به خودم خیلی سختگیر و بیرحمم. بیشتر نیمه خالی لیوان را میبینم.
ما فیلمسازانی داشتیم که بر اثر تعریفهای منتقدان خیلی مطرح شدند و همان منتقدان هم توانستند در مقطعی دیگر واکنشی متفاوت نشان دهند. چطور شما سوار این موج نشدید در شرایطی که خیلی از منتقدان کارهای شما را میپسندند. هیچ گاه دغدغه کشمکش بین خودتان و منتقدان را نداشتید؟ تنها دغدغه من این است که فیلم خوب بسازم. اگر کارگردانی فیلم خوب ساخت دیگر نباید نگران باشد، حتی اگر در مقطعی دیگران کارش را نپسندند، در درازمدت میتواند جایگاه خودش را پیدا کند. هیچ فیلم خوبی در تاریخ سینما فراموش نمیشود. ممکن است در لحظه تولد مورد توجه قرار نگیرد، اما بعد از سالها جایگاه خودش را پیدا میکند. یا ممکن است خیلی از فیلمها در لحظه تولد بسیار جلب توجه کنند، اما به مرور فراموش شوند. به همین دلیل تنها وظیفه من ساختن فیلم خوب است و نگران بودن نسبت به اینکه فیلمم در حد توانم باشد و به آن اعتقاد داشته باشم. باقی مسائل به دست میآید. نباید تلاش کرد دل منتقدان را از طریقی غیر از فیلم ساختن به دست آورد. اگر چنین کاری کنیم رابطه شکننده است و از دست میرود، اما اگر تماشاگر را چه منتقد و چه غیرمنتقد از طریق فیلم به خودتان نزدیک کنید، رابطه باثبات خواهد بود و از بین رفتنی نیست.
چطور این حد و مرزها را نگه میدارید؟ خودتان را از خانواده دور میکنید تا فیلم بسازید، از نگاههای بیرونی فاصله میگیرد، نگاه منتقدان را کنار میزنید و فقط به فیلمتان فکر میکنید. مشخصا همه اینها ما را به یک واژه و مفهوم میرساند. تمرکز. اصغر فرهادی به نظر یک انسان سرشار از تمرکز به نظر میآید. البته من در کار فقط اینگونه هستم. همان قدر که در کار متمرکزم در رانندگی حواسپرتم و مسیرها را اشتباه میروم. وسواس نسبت به کار از کودکی و خانواده من میآید. من اگر یک صفحه متن بنویسم و یک خطخوردگی در آن باشد آن صفحه را ادامه نمیدهم. باید از نو بنویسم تا خطخوردگی نداشته باشد.اینها از ویژگیهای شخصی است. هر زمان که پلانی میگیرم، جمله و کلمه و دیالوگی مینویسم به این فکر میکنم که این میماند و میگویم پس تا میتوانی آن را به چیزی که فکر میکنی بهترین است نزدیک کن. بعدها دیگر نمیتوانی برگردی و آن را تصحیح کنی. اگر این نکته را در نظر داشته باشیم دیگر سهلانگارانه رفتار نمیکنیم. باید بدانیم لحظه خلق زمان ناب و گرانقیمتی است که باید به بهترین شکل از آن استفاده کنیم.
میتوان از زمان استفاده درستی داشت، اما کسی که میخواهد از این زمان بهره ببرد باید توانی در درون داشته باشد تا بهترین را روی کاغذ بیاورد. بخش اعظمی از این مسئله شهودی است. وقتی من شروع به نوشتن میکنم خودم متوجه نیستم چطور و طی چه فعل و انفعالاتی این کار انجام میشود. ایدهها چطور و از کجا میآیند. وقتی شروع به نوشتن میکنی وارد حسی شهودی میشوی که نوشتهها تو را پیش میبرند.
همه آگاهیها، تکنیکها و داشتههای فنی را از پیش داریم، اما در لحظه خلق حسابگرانه برای یاری به آنها دست دراز نمیکنیم. من در این مرحله باید روی کارم کاملا متمرکز باشم و حاشیهای آزارم ندهد. متاسفانه بعد از «چهارشنبهسوری» حاشیههای اطراف فیلمهای من زیاد شد و انرژی زیادی برای مرتفع کردن آنها صرف شد.
اگر بتوانم فضایی برای خودم فراهم کنم که این حاشیهها دیگر وجود نداشته باشند، طبیعتا راحتتر میتوانم کار کنم. علاوه بر این نکته، اطرافیانم، چه خانواده و چه گروهی که با آنان کار کردم خیلی به من کمک کردند آن تمرکز را از دست ندهم. دیگرانی وجود دارند که این رنج را متحمل میشوند تا من در آرامش کار کنم. اول از همه خانوادهام و همسرم، پدر و مادرم و گروه همکارانم این روحیه را به خوبی درک کردهاند.
علم و دانش چی؟ برای خلق بهترینها باید پشتوانه محکمی از دانش وجود داشته باشد. علم و دانش را پیش از شروع به خلق کردن باید کسب کرد. مسیری که طی کردهام میانبر نبود. من دانشگاه رفتم و هفت هشت سالی را آنجا گذراندم. ساخت فیلم کوتاه هشت میلیمتری، فیلم 16 میلیمتری، نوشتن نمایشنامه، نمایشنامه رادیویی، سریال، فیلمنامه سینمایی و بعد فیلم سینمایی.
این مسیر مشخصی است و پر از فرصت برای آموختن. آموختن شرط لازم است. گرچه خیلیها معتقدند تحصیلات آکادمیک کارآیی ندارد، اما دارد. ممکن است سر کلاس توقعی که دارید برآورده نشود، اما حضور در محیط دانشگاهی به شما سلیقه میدهد. شما در طول دوران تحصیل خوب و بد یک اثر هنری را تشخیص میدهید. اساسا این مسئله مهمی است که بدانید چه چیز به لحاظ خلاقه خوب است و چه چیز بد. وقتی به این سلیقه دست پیدا کنید بخش اعظمی از مسیر را رفتهاید.
اگر بخواهیم بگوییم اصغر فرهادی ذاتا فیلمساز بوده شاید این مراحل رشد پله پله را نادیده گرفته باشیم، اما این یک حس قوی است که به نظر میرسد این استعداد به صورت ذاتی در شما وجود داشته است. هر دوی اینهاست. حتما پتانسیلهایی وجود داشته که مرا راغب به یادگیری فیلمسازی کرده است. هر دو با هم هستند. اگر یکی نباشد نمیتواند بار آن یکی را بر دوش بکشد و شما را به مسیر کار خلاقه سوق دهد. استعداد ذاتی و پرورش آن باید در کنار هم باشد.
قطعا شما به عنوان کسی که از بچگی به سینما علاقه داشته، کارهای فیلمسازان مختلف را دنبال کردهاید. آثار کدامیک از فیلمسازان را بیشتر میپسندید؟ این انتخاب در هر مقطعی فرق می کرد. پیش از اینکه به فیلمسازی علاقمند شوم در نوجوانی به ادبیات علاقه زیادی داشتم و وقتی وارد دانشگاه شدم ادبیات نمایشی خواندم. دوره نوجوانی من با خواندن رمان گذشت و سراغ کارهای ماندگار رفتم. نگاه اجتماعی که می گویند در کارهای من وجود دارد از همان دوره میآید، زیرا در آن سالها فقط چنین کارهای میخواندم. خواندن تمام آثار دولتآبادی، چوبک و ساعدی نوجوانی من را تا سن 18 سالگی پر کرد و در کنارش سینما، اما در مورد سینما هر فیلم ایرانی که فکر میکردم قابل دیدن است می دیدم. در مقاطع مختلف فیلمسازان مختلف برایم مهم بودند. در یک دوره کارهای آقای تقوایی برایم خیلی محبوب بودند و هنوز هست. در یک دوره کارهای آقای مهرجویی، آقای فرمانآرا.
اغلب کارگردانی که از تئاتر به سینما میآیند رد پای تئاتر را به همراه دارند و گاه ایراد کار برخی همین تئاتری نگاه کردن به سینما عنوان شود، اما شما با نگاه هوشمندانه خود بخش مورد نیاز از تئاتر را در سینما به کار گرفتهاید؛ هدایت و تفهیم کامل بازیگر قبل از حضور مقابل دوربین. اندوختههای تئاتری خود را در سینما چطور مورد استفاده قرار می دهید؟ وجه اشتراک فیلمهایی که در سینما ساختم با تجربیات و کارهای تئاتری من یک چیزی است؛ چیزی به اسم درام. درام را از تئاتر گرفتهام، روایت معمایی فیلمها و درام موجود در آنها را از تئاتر کسب کردهام. نکته دیگری که از تئاتر دارم این است که جنس کار تئاتر منحصر به صحنه و تئاتر است و نمیتوان آن را جای دیگری اجرا کرد.
تئاتر ویژگیهای ارزشمندی دارد که فقط وقتی زنده است و هیچ واسطهای بین تماشاگر و بازیگرش نیست، معنا پیدا میکند. به همین دلیل هیچ وقت تلهتئاتر برایم جذاب نبوده، چون تئاتر نیست و دوربین واسطه تماشاگر و بازیگر است. از آنجا که میدانم ویژگیهای تئاتر مخصوص خود صحنه است هیچ گاه تلاش نکردم از آنها در فیلمهایم استفاده کنم، اما شگردهای تکنیکی را که در ارتباط با بازیگر، طراحی صحنه و اجرا که امکان انتقال آن از تئاتر به سینما بود، مورد استفاده قرار دادم.
آقای فرهادی شما چند کار را با هم انجام می دهید، مثلا فیلمها فیلمنامهنویس، گاه بازیگردان و کارگردان دارند و شما همه این کارها را انجام می دهید، این مسئله یک بعد مثبت دارد؛ اینکه فردی این همه توانایی را با هم دارد و نتیجه کارهایش قابل قبول است. مسئله دیگر اینکه این شکل کار موجب تکمحوری پیش رفتن میشود. از زمانی که می نویسم تا لحظهای که تیزر آماده میشود باید سر کار حضور داشته باشم. این چیزی است که در من وجود دارد و نمیتوانم آن را کتمان کنم. در همه وجوه کارم باید خودم باشم. به مرور آدمهایی را پیدا میکنم که با این روحیه کنار میآیند. مثلا وقتی تدوینگر کار میکند بدون اینکه زحمتی برای او داشته باشم و دستش را ببندم در تمام ساعات کار کنار او نشستهام و یا سر صداگذاری که معمولا نیاز نیست کارگردان در همه مراحل باشد حاضر میشوم. این به دلیل نداشتن اعتماد به بقیه نیست. شکل گرفتن کار برایم جذاب است. مثل ساختمانی که در حال ساخت است. بچه که بودم، خانهای میساختند و همه علاقه من این بود که بعد از مدرسه آنجا بروم و دیوارها را که بالا میروند تماشا کنم. من شکل گرفتن آن خانه را با لذت نگاه میکردم. این روحیه هنوز در من مانده است.
با این روحیه با کسی مثل محمود کلاری با سالها سابقه کار در سینما به مشکل نمیخورید؟ بعد از این همه سال در عرصه نمایش و تلویزیون و سینما، نزدیکترین آدم را به خودم به لحاظ روحی محمود کلاری میبینم. آنقدر شبیه هم هستیم که علاوه بر نداشتن مشکل از این روحیه همدیگر لذت هم میبردیم و میبریم همچنان. وقتی گروهی که انتخاب میشوند احساس میکنند فردی که با او کار میکنند بالا سرشان نایستاده و کنارشان قرار دارد لذت بیشتری میبرند.
در مورد بازیگری کارهایتان. زمانی که خرس نقرهای برلین به بازیگران فیلمتان تعلق گرفت، دوستی پرسید این خرس به خانه کدامیک از بازیگران باید برود و من تصور کردم خانه اصغر فرهادی. چون هر کدام از بازیگران تجربیاتی در سینما داشتند، اما برای این کار جایزه گرفته اند. پس نقش شما در نوع بازی آنان اهمیت زیادی دارد. خودتان از نقوذ روی بازیگران بگویید؛ بازیگرانی که گاه اعلام می کنند در جریان کار شما تحت فشار بودهاند. اگر اعتقاد داشته باشید که درون بازیگر را درست کنید بیرون او هم درست میشود. خیلی از اتفاقات خودبهخود میافتد. اگر بازیگر و نقش را به خوبی بشناسید و بتوانید وجه اشتراک آن دو را درک کنید و آنها را به هم نزدیک کنید اتفاق مورد نظر خود به خود میافتد.
بخشی از کار در مرحله انتخاب بازیگر رخ میدهد و بخش دیگر این است که با درون بازیگر به صورت غیرمستقیم وصل بشوید تا او روی ریلی بیافتد که مسیر را به صورت مستقیم و درست برود. در کارهایی که انجام دادم تلاش کردم غیر مستقیم با ترفند و بازی درون بازیگران را پیدا کنم که چه روحیهای دارند و روی این کار کنم و آنچه را که میخواهم در درونشان بکارم تا در بیرون از آن برداشت کنم. اگر میگویند مویشان سفید شده به خاطر فشار کارگردان نیست، به خاطر موقعیت تلخی است که در قصه با آن روبرو شدهاند. باور موقعیت درام باعث رنج میشود.
نکتهای که در کارهایتان دیده می شود حضور مستمر برخی در کارهایتان و بعد وارد شدن افراد جدید است. مقطعی با ترانه علیدوستی کار کردید و با مانی حقیقی همکاری داشتید و حالا پیمان معادی... بیشتر خود فیلمها به من میگویند با چه کسی کار کنم. وقتی بحث فیلم پیش میآید ارتباطهای شخصی خیلی دخیل نیستند. قصه به من میگوید این بازیگر باید باشد، حالا فرقی نمی کند دوست صمیمی من باشد و یا کسی که اصلا نسبت عاطفی با او ندارم. خیلی از دوستان من هستند که تاکنون امکان همکاری با آنان را نداشتهام و از سوی دیگر بازیگرانی هم هستند که آشنایی چندانی با آنان ندارم، اما آنها انتخاب میشوند. پیش از شروع قصه هیچکس نمیداند آدمهای فیلمم چه کسانی هستند. بر اساس ارتباطهای بیرون از کار عواملم را نمیچینم.
این طور هست که تصور کنیم اگر این بازیگر برود و فرد دیگری بیاید، شما با همین کیفیت میتوانید از او بازی بگیرد؟ نمیدانم. من تلاش میکنم بهترین افراد را برای کارم انتخاب کنم. تا حالا این را آزمایش نکردهام که بازیگری را به ناچار بپذیرم و حالا بخواهم امتحان کنم که میتوانم همان بازی مطلوبم را از او هم بگیرم.
آقای فرهادی خیلی از بازیگران دوست دارند با شما کار کنند. نگاه شما به این مسئله چطور است؟ حتما خود آنان میدانند اگر انتخاب میشوند به این خاطر است که میتوانند آن نقش را بازی کنند و نسبت به آن نزدیک هستند و اگر انتخاب نمیشوند به این معنا نیست که ناتوانند، بلکه به آن نقش نمیخورند. من برای انتخاب بازیگران هر فیلم از صفر شروع میکنم و همه بازیگرانی را که با آنها کار کردهام یا کار نکردهام، مرور میکنم.
یک طرف اصغر فرهادی است و از سوی دیگر توقع از سوی مخاطب و منتقد و اهالی سینما. با همه این توقعها چطور کنار میآیید. به اینها توجه نمیکنید و کار خودتان را انجام میدهید؟ نمیتوان گفت که توجه نمیکنم. به ناچار در معرض همه این مسائل هستم و پنهانکاری است اگر بگویم من به اینها کاری ندارم و کار خودم را انجام میدهم. به هر حال اینها خواسته یا ناخواسته تاثیر میگذارد، اما اگر آگاه باشید شناسنامهای که از خودتان دارید تابع شناسنامهای که دیگران از شما دارند، نشود از خطر رها شدهاید.
اگر تابع توقع دیگران از خودتان نشوید به نتیجه بهتری میرسید. اگر من میخواستم به نگرانیها در مورد خودم پس از «درباره الی...» پاسخ دهم اصلا نباید فیلم میساختم و باید صبر میکردم این نگرانیها فروکش کند و فراموش شود و دو یا سه سال بعد فیلم بسازم، اما به این نتیحه رسیدم بهتر است سریعا ساخت فیلمی را با پذیرش ریسک آزرده خاطر شدن علاقهمندان آغاز کنم.
آدم لذت بردن افراطی از موفقیتهایم نیستم. نه اینکه جایزه برایم بیارزش باشد، اما از آنهایی نیستم که در موفقیتی بمانم و سعی کنم بیشترین لذت را ببرم. نکته دیگر اینکه لذت اصلی را زمانی میبرم که گروه کنار هم جمع می شوند. لذتی که از مراحل نوشتن و جمع شدن گروه و تولید «جدایی نادر از سیمین» میبردم قابل قیاس با اتفاقاتی که بعد افتاد، نیست. بارها سر صحنه به بچهها میگفتم قدر این لحظات را بدانید، چون بهترین لحظات عمر ماست. البته در لحظهای که خبر دریافت جایزه را میشنوم خوشحال میشوم، اما خیلی پایدار نیست. متاسفانه چند ساعت بعد آن حس کمرنگ میشود.
چرا متاسفانه؟ خب، وقتی یک موفقیت نصیب میشود باید از آن لذت برد. خوب نیست چند ساعات بعد آن را فراموش کرد.
لذت نمی برید یا این حس را بیرونی نمی کنید؟ آن طور نیستم که مدتها سرمست خوشحالی یک موفقیت باشم. این حس عمر طولانی ندارد.
منبع: خبرآنلاین / سمیه علیپور [ پنج شنبه 89/12/26 ] [ 11:3 صبح ] [ حسین ]
|
|
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |